داستان افسار گسیختگی هوش سیاسی تا مرز رسیدن به بی مرزی
سریال روایتگر بی حد و مرز بودن خواسته های بسیاری از سیاستمداران است که از کاخ سفید به عنوان سمبل یا مصداق این افسارگسیختگی استفاده کرده است . بازی کوین اسپیسی در نقش "فرانسیس آندروود" جای هیچ شکی برای داشتن استحقاق وی در گرفتن جایزه گلدن گلوب 2015 نمیگذارد و شایستگی وی درربودن عنوان "بهترین بازیگرنقش اول مرد" در همه جا و زمان های سریال به چشم میخورد .جذابیت داستان و سناریو هر دو فصل سریال کاملا تحت تاثیر بازی اسپیسی قراردارد و در طی بیست و شش قسمت هر از گاهی که گسستگی و عدم یکپارچگی سریال و ریتم آن به سبب دخیل بودن کارگردانان متعدد در اپیزود های مختلف به چشم میخورد ؛ اسپیسی به کمک آن کمبودها آمده و سریال را بخوبی در می آورد . در سریال هیچ سیاستمدار و یا پرسنلی در کاخ سفید را نمی بینید که منافع کشور آمریکا را به منافع شخصی اش ترجیح دهد و این جاه طلبی ها و توجه به میل شخصی تا حد راننده شخصی معاون اول رئیس جمهور ؛ به زیبایی به تصویر کشیده شده است . این سریال که محصول 2014-2013 میباشد بابازی های درخشان Kate Mara, Robin Wright در نشان دادن مستقیم میهن پرستی نقطه مقابل سریال خوش ساخت " یگان Unit " قرار می گیرد که فرهنگ میهن پرستی را در تمام فصول خود رعایت نموده و مستقیما ترویج مینماید ولی سریال خانه پوشالی از طریق ایجاد احساس انزجار از سیاستمداران در این سریال نهایتا و به طور غیر مستقیم به میهن دوستی میپردازد.
از دیشب تاکنون بیشتر رسانه ها را مرور کردم . اکثر بالای مطالب , سوگنامه و افسوسنامه رفتن کارلوس کی روش بود . البته اون گروه معدود کارشناسان و اهالی فوتبال همیشه مخالف لی لی پوتی ،همانند اونی که به زمین خورد و تا خونه اش سینه خیزرفت ، همچنان ساز و دف مخالف میزدند و خواهند زد . ولی موضوع و همچنین مخاطب این یادداشت نود و هشت درصد مابقی است :
سوال مهم : چرا افسوس ؟!
چرااین اکثریت سوگوار ، مسئولین ورزشی کشور را در حفظ تناسب اندام مدیریت ورزش حمایت نمی کنند و حداقل درجهت درک آنان تلاش نمی کنند !؟ مگر غیر از این است که در کویر داشتن گلخانه تغییری در کویر بودن ایجاد نمیکند که میگوییم افسوس ؟
چرا از منظر مسئولین ورزش به کارلوس کی روش و امثال وی نگاه نمی کنیم ؟ کی روشی که به اندازه فوتبال ، مدیریت را میداند و در آن تسلط کافی و مهارت حرفه ای دارد .
چندی پیش به موردی مدیریتی در فوتبال بخش خصوصی مان برخورد کردم که از آن زمان تاکنون من را نسبت به مدیریت فوتبال ایران حساستر کرد و این یادداشت ماحصل بخشی از نتایج مشاهدات و مطالعاتم از آن روز تا این لحظه میباشد :
این سوال برای من مطرح بودکه در ایران نحوه ارتباط اقتصاد و فوتبال از کدام قاره ها یا کشور های واقع در آن قاره ها الگو برداری شده و یا اصولا سامانه مشخص ارتباطی بین اقتصاد و فوتبال در ایران وجود دارد یا هر آنچه میبینیم بیشتر برخورد ها و تصادفات اجباری فوتبال و اقتصاد در رودخانه ای متلاطم است تا یک سیستم قانونمند و مدون ؟
قبل از اینکه تحقیق و مطالعه ای داشته باشم که درصد بالای باشگاههای فوتبال ایران در دست چه کسانی است ، در خصوص مدیریت باشگاهها درچند قطب فوتبال جهان مطالعه ای انجام دادم و پس از آن اهمیت این سوال که "باشگاهها توسط چه کسانی اداره میشود"نسبت به این موضوع که "باشگاهها باچه سیستم ها و مهارت هایی مدیریت میشود" کمرنگ و بی اهمیت تر شد . اگرچه تا حدودی مالکیت و اداره باشگاههای ایران با کشور ایتالیا از این جنبه که مالک و رئیس باشگاه هر دو یکنفر بوده و حرف اول و آخر را وی خواهد زد و با هر میزان مشورت بازهم تصمیم گیرنده نهایی خواهد بود ؛ شباهت هایی دارد ولی در عین حال این نکته قابل تامل است که باشگاهها در کشور ایتالیا هرچقدر هم مولد درآمد باشند ؛ پوشش هزینه ها ارتباط مستقیمی با آن درآمدها نداشته و از محل یک زنجیره کسب کار ( همانند هلدینگ ) که آن باشگاه نیز جزو آن میباشد ؛ مصارف و مخارجش جبران میشود . فوتبال آلمان نیز عمدتا بر محور بازیکنان و ستاره های بازنشسته که پس از پایان عمر فوتبال حرفه ای شان دوره های مدیریت ورزش میبینند اداره میشود و اگرچه این مورد یک ریشه فرهنگی در کشور آلمان دارد که آنهم فرهنگ قدردانی از افتخارآفرینان و زحمت کشان کشورشان میباشد، ولی علی ایحال مدیریت به معنای واقعی یعنی تفکیک و تفویض سازماندهی ، برنامه ریزی و نظارت در این کشور و خصوصا باشگاههای آن به نحو بسیار اصولی و مطلوب انجام می شود و به اصطلاح صف از ستاد در فوتبال آلمان کاملا جداست و همچنین مدیریت فنی در آنجا یک پست کلیدی محسوب میگردد
چند قسمتی از فصل اول سریال لیست سیاه اثر Jon Bokenkamp ، با بازی James Spader و Megan Boone ، محصول 14-2013 را دیدم . با دیدن همین چند قسمت هم میشد فهمید که کلیشه های رایج فیلم و سریال های ضد تروریستی مانند سریالهای The Unit ,Homeland ,….. از همه جای فیلم فوران میکرد :
پلیس آسیب پذیر که خیلی وقت ها قوانین را زیر پا میگذارد
خائن درون سازمان ضد تروریست
یک همکار که چوب لای چرخ میگذارد
یک متخصص رایانه که فقط با رایانه اش به فضا سفر نمیکند وگرنه همه کار میکند ...
رئیسی که اول اعتماد نمی کند و بعد .....
شخصیت مرموز داستان
حوادث جمعی
تروریست های افراطی از همه فرقه
و ........
با وجود همه این کلیشه ها سریال از همان اپیزود اول جذاب بود !
شماره دویست و چهل و هشت دنیای تصویر را هم گرفتم .درحال مطالعه آن بودم که فکری که هر مرتبه و در زمان خواندن این مجله در وجودم و فکرم زمزمه کنان می آمد؛ بازهم به سراغم آمد . وقتی مرورش کردم تصمیم گرفتم اینبار آن را بنویسم و با دیگران این تفکر و البته نظر شخصی ام را به اشتراک بگذارم . همیشه این سوال را از خودم میپرسیدم که چرا ما ایرانی ها تو اعتماد به نفس سرامد همه دنیا هستیم ولی همینکه نوبت به عمل کردن فرا میرسد ، هر چیزی که خلق میکنیم به واحد مسافت ، کیلومترها و به واحد زمان ، سالها با استاندارد های جهانی فاصله دارد ؟!.......ولی دنیای تصویر و سالها انتشار آن خود را از این فرمول کاملا جدا کرد :
سریال هملاک گراو Heklock Grove
فصل اول سریال هملاک گراو محصول سال 2013 شبکه نتفلیکس Netflix را دیدم که پس از ساخت سریال درام سیاسی "خانه پوشالی " از سوی شبکه فوق جالب توجه بود .لازم به تاکید میدانم که بنده صرفا نظر خودم را در این پست عرض میکنم و این احتمالا متفاوت و جدا از هرگونه تحلیل و نقد اساتید فن میباشد .
به نظر من این سریال را بیشتر در گروه سریال های درام مرموز میتوان قرارداد و وجه ترسناک آن از دو وجه دیگر عنوان شده بسیار کمرنگ تر میباشد . این سریال از یک سوژه تکراری ؛ ایده ای قابل قبول برای ایجاد یک خط داستانی ساده ولی متکی بر شخصیت های مرموز و پردازش آنها استفاده کرده است و داستان از پیچیده شدن تدریجی شخصیت ها بجای شفاف سازی آنان به همراه فضای سیاه و تیره داستان استفاده کرده تا حداقل کشش و جذابیت های ویژه سریال ها را برای پیگیر شدن بیننده تلویزیونی بوجود آورد .
این وبلاگ مشتمل بر یادداشتهای روزانه من در خصوص نقطه نظرات و نکات مورد علاقه ام در مباحث مختلف میباشد . سینما ؛ و نکات کاربردی در خصوص مهارت های کسب و کار و مدیریت اگرچه به ظاهر سنخیتی با یکدیگر ندارند ولی بدلیل علاقه شخصی ام ؛ دو بخش اصلی وبلاگ مرا تشکیل میدهند . امیدوارم مشوق من برای توسعه و تکمیل بخش های مختلف وبلاگ ؛ نظرات خوانندگان محترم باشد .
در این بخش به موارد مهم و کاربردی در خصوص مهارت های مدیریت و کسب کار در شرکتها و سازمانها بر اساس تجربه 25ساله کاری خودم در شرکتها و سازمانها خواهم پرداخت . نظرات شخصی من بر مبنای تجربه ام خواهم بود ولی نکات ذکر شده بر اساس منابع من در طی مطالعه و تحقیقاتم میباشد و امیدوارم جهت استفاده قابل تا حدودی اتکا باشد که البته بدون دانش و نظرات دوستان خالی از اشکال نخواهد بود .