یادداشتهای من درباره سریال Hemlock Grove
سریال هملاک گراو Heklock Grove
فصل اول سریال هملاک گراو محصول سال 2013 شبکه نتفلیکس Netflix را دیدم که پس از ساخت سریال درام سیاسی "خانه پوشالی " از سوی شبکه فوق جالب توجه بود .لازم به تاکید میدانم که بنده صرفا نظر خودم را در این پست عرض میکنم و این احتمالا متفاوت و جدا از هرگونه تحلیل و نقد اساتید فن میباشد .
به نظر من این سریال را بیشتر در گروه سریال های درام مرموز میتوان قرارداد و وجه ترسناک آن از دو وجه دیگر عنوان شده بسیار کمرنگ تر میباشد . این سریال از یک سوژه تکراری ؛ ایده ای قابل قبول برای ایجاد یک خط داستانی ساده ولی متکی بر شخصیت های مرموز و پردازش آنها استفاده کرده است و داستان از پیچیده شدن تدریجی شخصیت ها بجای شفاف سازی آنان به همراه فضای سیاه و تیره داستان استفاده کرده تا حداقل کشش و جذابیت های ویژه سریال ها را برای پیگیر شدن بیننده تلویزیونی بوجود آورد .
نه نکته سریال هملاک گراو :
علی رغم لوکیشن های زیبا محل فیلمبرداری - واقع در تورنتو کانادا - و اینکه بسیاری از صحنه های فیلم در محیط های پرنور یا دارای نور قابل قبول فیلمبرداری و تصویربرداری شده است ولی تا به انتهای سریال در ذهن بیننده سیاهی و تیرگی ناشی از داستان و دیالوگها نقش میبندد که تا حدودی یادآور سریال کارناوال مینمود .
سریال علی رغم همکاری تعدادزیادی کارگردان ؛ فیلمنامه نویس و خالق جلوه های ویژه تا به انتها گسستگی خاصی در ریتم را نشان نمیدهد و یکنواختی قابل قبولی دارد
بسیاری از جنبه های کاراکترهای اصلی سریال تا به انتها مبهم بوده ولی در روند داستان خللی ایجاد نمی کند و بیننده در انتهای فصل اول اطلاعات لازم را دریافت کرده و رضایت خواهد داشت
فضای سریال بیشتر غیر آمریکایی بنظر میاید که شاید به دلیل نقش آفرینی هنرپیشه های اروپایی و کانادایی در نقش های محوری میباشد . فمک جنسن بازیگر هلندی الاصل و توانای مجموعه فیلم های مردان ایکس و ربوده شده علی رغم بازی قوی در این سریال هیچگاه سایه ای بر نقش رومن با بازی Bill Skarsgard سوئدی نمی اندازد و نقش پیتر با باLondon Liboiron خوب از آب در میاید . .
جلوه های ویژه سریال عمدتا شامل صحنه های تبدیل انسان میباشد و با وجود اینکه حرف جدیدی نسبت به سریال ها و فیلم های این قبیل ندارد ولی بدلیل زیاد تکرار نشدن و اغراق بی دلیل تاثیر گذار میباشد .
دیالوگ ها از تکرار وقایع بسیار پرهیز مینماید و فقط در دو یا سه صحنه در کل فصل ناگزیز به بیان آنچه در صحنه های قبل واقع شده ، میگردد .
شخصیت ها در این سریال هیچگاه صددرصد سیاه یا سفید و یا حتی خاکستری نمی شوند و احساسات بیننده نسبت به آنان تابعی از واکنش کاراکترها نسبت به حوادث و وقایع داستان میباشد .
داستان در ناتوان گذاشتن اکثر مخاطبین در کشف معماهای اصلی سناریو تا به انتهای فصل اول و تا اپیزود یازده کاملا موفق است .
-
از لحاظ شباهت با سایر فیلم ها ؛ اگرچه سریال در ژانر درام ترسناک قرار گرفته ولی هیچگاه به نقطه اوج ترسناک بودن نمی رسد و بیشتر وزن بر مرموز بودن وقایع درام میباشد و دلهره و ترسی که در فیلمی مانند طالع نحس ریچارد دانر احساس مینماییم تا انتهای سریال در یک یا دو صحنه بیشتر خودنمایی نمی کند و بیشترتداعی کننده فیلم Hunger با بازی کاترین دنوو و سوزان ساراندون در سال 1982 میباشد .
در مجموع دیدن این سریال خالی از لطف نمی باشد ولی هیچگاه پس از دیدن یک اپیزود عجله ای برای دیدن قسمت بعد آن نخواهید داشت!
- ۹۳/۱۲/۲۴