اف ژورنال

مجله اینترنتی

اف ژورنال

مجله اینترنتی

مدیریت ، سینما ، هنر

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۸ مطلب با موضوع «یادداشت های سردبیر» ثبت شده است

۰۷
بهمن


نقش اطلاعات سالم ، سیستم های اطلاعاتی و مولد  آن در سازمانهای مدرن

در عصر انفجار اطلاعات ، تولید و استفاده از اطلاعات بیش از هر زمان دیگری در سرنوشت سازمانها نقش یافته است . انبوه و انباشت اطلاعات امروزه خساراتی به مراتب بیش از فقدان اطلاعات به کسب و کارها و همچنین مدیران آن وارد می سازد . مقاله زیر بررسی نقش اطلاعات سالم و آلوده در سازمانهای مدرن امروزی را به اختصار در بر می گیرد و بیشتر شامل نکات کاربردی و ضروری مهارت محور مبحث سیستم های اطلاعاتی می باشد . 

 دانلود فایل 


ادامه مطلب 

۱۳
ارديبهشت

دخترکی شاید 5 یا 6 ساله به سمت دختربچه هم سن و سال خودش که در وسط میهمانی ایستاده بود و  از دیدن دختری هم سن و سال خودش خوشحال شده بود ،  دوید . دخترک بی درنگ وسیله بازی دختربچه را از دستش ربود و با سرعتی فلش وار به داخل جمعیت میهمان دوید و از دیدگان دختر بچه خارج شد . از دور مادرش با آرنج به پهلوی پدر زد و گفت " عجب زبلی هستش این دخترمون !! " مرد نیز با افتخار ابروهایش را بالا انداخت و لخندی زد که فقط میتوانست مناسب فتح خاک کشور عثمانی یا پذیرفته شدن فرزندش در بورس تحصیلی اروپا و یا خرید اختراع ثبت شده جدیدش توسط یک سرمایه گذار متول خارجی می بود .... 


پسرکی در پارک و در میان شن های تفریحی نشسته و در حال بازی با شن ها و ساختن قلعه ای شنی با بیل و سطل پلاستیکی ارزان قیمتش بود . پسر دیگری به سمتش رفت و ابتدا از در دوستی وارد شد و سپس نگاهی به پدرش که روی نیمکتی چندین متر آنطرف تر نشسته بود انداخت و انرژی مضاعفی از وی گرفت و بلافاصله سطل و بیل پسرک را برداشت و به نزدیک پدرش رفت و آنجا شروع به بازی کرد . پسرک آرام نزد او رفت و ملتمسانه برای سطل و بیل خودش گفت " میشه لطفا سطل و بیلم را بدهی ؟ " پسر بچه شرور با نگاهی دوباره به پدرش انرژی ماورا طبیعه دیگری دریافت کرد و برگشت و به پسرک هاج و واج پاسخ داد : " نه حالا حالاها کار دارم " کلمات آخر جمله پسر بچه شرور در قهقهه چند ریشتری قالتاق گونه پدرش محو شد و سپس هردو باهم خندیدند . پدر با خود فکر کرد : " عجب پسر زبل و اعجوبه ای دارم " 

مادر پسرک که برای خرید آب معدنی برای فرزندش به بوفه پارک رفته بود همان موقع سررسید و دلسوزانه از پسرش پرسید چی شده عزیزم ؟ قبل از پاسخ پسرک ، پدر قالتاق پسربچه شرور به مادر گفت : چیزی نیست ....بچه هستند دیگه ... دارن بازی می کنن ....این مغازه بغل پارک هم  از این بیل و سطل داره ...برم بخرم براتون !!! ؟؟؟ مادر نمی دانست باید پاسخ دهد یا نه . رو به پسربچه کرد و گفت : پسر جان ما داریم میریم . اون بیل و سطل بچه را بهش پس بده ... در همین موقع .....


      قصد من از پاراگراف های بالا به هیچ عنوان داستانسرایی نیست . بلکه توصیف پدیده سیاه رنگی است که متاسفانه مدتی است به عنوان یک خصیصه خوب و پسندیده در حال ترویج از سوی برخی والدین به فرزندان است : " زرنگ باش ، زبل باش ، حقتو بگیر . "  و تکلیف این واقعیت مشخص نیست که : " زبل تر و زرنگ تر از فرزندشان همیشه وجود داشته و لبخند و قهقهه های لذت بخش تر و بلندتر از آنان نیز وجود خواهد داشت و به گوش شان یقینا خواهد رسید" 

۳۰
فروردين
چندی قبل در یکی از شبکه های اجتماعی ویژه متخصصین سوالی مطرح و مورد بحث قرار گرفت :
آموزش نیروی انسانی یا جایگزینی طی استخدام نیروی کارآمد جدید !؟
آنچه در اینجا مینویسم نقطه نظر شخصی اینجانب بوده و صحت و درستی آن را بعهده مخاطبان محترمم میگذارم :
الف -اول اینکه تعریف نیروی کارآمد از نظر مدیران متفاوت است برخی کارفرماها نوع مدرک و محل اخذ مدرک را در اولویت قرار میدهند و برخی تجربه مفید کاری و سایرین هردو پارامتر را . ولی به نظر من نیروی کارآمد را باید با میزان " مهارت" سنجید . مهارتی که با تسلط بر تخصص تعریف می شود . 
ب- بدلیل ضعف نظام آموزش عالی در تربیت و افزایش مهارت ضمن تحصیل بجای تولید نیروی صرفا با دانش ؛ تربیت جای آموزش را در سازمانها میگیرد و نهایتا مهارت نیروی تربیت شده با " یادگیری در حد تسلط " سنجیده میشود و لذا آموزش نیروی ناکارآمد باید صرفا توسط نیروی ماهر انجام شود .
ج - با عنایت به موارد الف و ب نتیجه ای جز این حاصل نمی شود که طرح سوال کمی نسنجیده بنظر می رسد و در صورت مهارت سوال کننده هیچگاه یک یا چند نسخه واحد بدون مشاهدات بالینی هر سازمان یا شرکت پیشنهاد نمی شود و اصلا قابل تهیه نمی باشد و هر سازمانی راه حل های ترکیبی خود را نیازدارد و طرح اینگونه سوالات صرفا تئوریک بوده و ریشه در عدم مهارت سوال کنندگان و در عین حال دارا بودن دانش زیاد آنان میباشد . به امید اصلاح نظام آموزشی و تربیت نیروی ماهر در کشور بجای نیروی صرفا تحصیل کرده . ninigram
۰۸
فروردين


از دیشب تاکنون بیشتر رسانه ها را مرور کردم . اکثر بالای مطالب , سوگنامه و افسوسنامه رفتن کارلوس کی روش بود . البته اون گروه معدود کارشناسان و اهالی فوتبال همیشه مخالف لی لی پوتی ،همانند اونی که به زمین خورد و تا خونه اش سینه خیزرفت ، همچنان ساز و دف مخالف میزدند و خواهند زد . ولی موضوع و همچنین مخاطب این یادداشت نود و هشت درصد مابقی است :

سوال مهم : چرا افسوس ؟!

چرااین اکثریت سوگوار ،  مسئولین ورزشی کشور را در حفظ تناسب اندام مدیریت ورزش حمایت نمی کنند و حداقل درجهت درک آنان تلاش نمی کنند !؟ مگر غیر از این است که  در کویر داشتن گلخانه تغییری در کویر بودن ایجاد نمیکند که میگوییم افسوس ؟

چرا از منظر مسئولین ورزش به کارلوس کی روش و امثال وی نگاه نمی کنیم ؟ کی روشی که به اندازه فوتبال ، مدیریت را میداند و در آن تسلط کافی و مهارت حرفه ای دارد .

۲۹
اسفند

چندی پیش به موردی مدیریتی در فوتبال بخش خصوصی مان برخورد کردم که از آن زمان تاکنون من را نسبت به مدیریت فوتبال ایران حساستر کرد و این یادداشت ماحصل بخشی از نتایج مشاهدات و مطالعاتم از آن روز تا این لحظه میباشد :

این سوال برای من مطرح بودکه در ایران نحوه ارتباط اقتصاد و فوتبال از کدام قاره ها یا کشور های واقع در آن قاره ها الگو برداری شده و یا اصولا سامانه مشخص ارتباطی بین اقتصاد و فوتبال در ایران وجود دارد یا هر آنچه میبینیم بیشتر برخورد ها و تصادفات اجباری فوتبال و اقتصاد در رودخانه ای متلاطم است تا یک سیستم قانونمند و مدون ؟

قبل از اینکه تحقیق و مطالعه ای داشته باشم که درصد بالای باشگاههای فوتبال ایران در دست چه کسانی است ، در خصوص مدیریت باشگاهها درچند قطب فوتبال جهان مطالعه ای انجام دادم و پس از آن اهمیت این سوال که "باشگاهها توسط چه کسانی اداره میشود"نسبت به این موضوع که "باشگاهها باچه سیستم ها و مهارت هایی مدیریت میشود" کمرنگ  و بی اهمیت تر شد . اگرچه تا حدودی مالکیت و اداره باشگاههای ایران با کشور ایتالیا از این جنبه که مالک و رئیس باشگاه هر دو یکنفر بوده و حرف اول و آخر را وی خواهد زد و با هر میزان مشورت بازهم تصمیم گیرنده نهایی خواهد بود ؛ شباهت هایی دارد ولی در عین حال این نکته قابل تامل است که باشگاهها در کشور ایتالیا هرچقدر هم مولد درآمد باشند ؛ پوشش هزینه ها ارتباط مستقیمی با آن درآمدها نداشته و از محل یک زنجیره کسب کار ( همانند هلدینگ ) که آن باشگاه نیز جزو آن میباشد ؛ مصارف و مخارجش جبران میشود . فوتبال آلمان نیز عمدتا بر محور بازیکنان و ستاره های بازنشسته که پس از پایان عمر فوتبال حرفه ای شان دوره های مدیریت ورزش میبینند اداره میشود و اگرچه این مورد یک ریشه فرهنگی در کشور آلمان دارد که آنهم فرهنگ قدردانی از افتخارآفرینان و زحمت کشان کشورشان میباشد، ولی علی ایحال مدیریت به معنای واقعی یعنی تفکیک و تفویض سازماندهی ، برنامه ریزی و نظارت در این کشور و خصوصا باشگاههای آن به نحو بسیار اصولی و مطلوب انجام می شود و به اصطلاح صف از ستاد در فوتبال آلمان کاملا جداست و همچنین مدیریت فنی در آنجا یک پست کلیدی محسوب میگردد

۲۶
اسفند



شماره دویست و چهل و هشت دنیای تصویر را هم گرفتم .درحال مطالعه آن بودم که فکری که هر مرتبه و در زمان خواندن این مجله در وجودم و فکرم زمزمه کنان می آمد؛ بازهم به سراغم آمد . وقتی مرورش کردم تصمیم گرفتم اینبار آن را بنویسم و با دیگران این تفکر و البته نظر شخصی ام را به اشتراک بگذارم . همیشه این سوال را از خودم میپرسیدم که چرا ما ایرانی ها تو اعتماد به نفس سرامد همه دنیا هستیم ولی همینکه نوبت به عمل کردن فرا میرسد ، هر چیزی که خلق میکنیم به واحد مسافت ، کیلومترها و به واحد زمان ، سالها با استاندارد های جهانی فاصله دارد ؟!.......ولی دنیای تصویر و سالها انتشار آن خود را از این فرمول کاملا جدا کرد :

۲۳
اسفند

این وبلاگ مشتمل بر یادداشتهای روزانه من در خصوص نقطه نظرات و نکات مورد علاقه ام در مباحث مختلف میباشد . سینما ؛ و نکات کاربردی در خصوص مهارت های کسب و کار و مدیریت اگرچه به ظاهر سنخیتی با یکدیگر ندارند ولی بدلیل علاقه شخصی ام ؛ دو بخش اصلی وبلاگ مرا تشکیل میدهند . امیدوارم مشوق من برای توسعه و تکمیل بخش های مختلف وبلاگ ؛ نظرات خوانندگان محترم باشد .


۲۳
اسفند

در این بخش به موارد مهم و کاربردی در خصوص مهارت های مدیریت و کسب کار در شرکتها و سازمانها بر اساس تجربه 25ساله کاری خودم در شرکتها و سازمانها خواهم پرداخت . نظرات شخصی من بر مبنای تجربه ام خواهم بود ولی نکات ذکر شده بر اساس منابع من در طی مطالعه و تحقیقاتم  میباشد و امیدوارم جهت استفاده قابل تا حدودی اتکا باشد که البته بدون دانش و نظرات دوستان خالی از اشکال نخواهد بود .