اگر که بر این اندیشه بودیم که در دو فصل اول و دوم سریال House of Cards تمام زوایا و لایه های شخصیت های سریال را درک کرده ایم فصل سوم مهر ابطال بر این تفکر میزند و تکان دهنده ترین فصل سریال و لحظه ها را برای بیننده رقم میزند .
پرده برداری از وجوه کاملا پنهان فرانک اندروود به عنوان رئیس جمهور آمریکا و همسرش کلر و همچنین تحت تاثیر قراردادن داستان با کلیدی شدن شخصیت پیچیده داگ استمپر و اضافه شدن رهبر روسیه به سریال که دارای میمیک و چهره ای بسیار شبیه به پوتین واقعی میباشد ، عمق و هیجان سریال را به اوج میرساند .
سریال در این فصل بر نقش اصلی کلر در موفقیت های سیاسی فرانک و در نهایت رئیس جمهور شدن وی تاکید و رمز گشایی می کند و تلاش های غیر اخلاقی بیشتری را جهت پیروزی در دور جدید انتخابات به زیبایی به تصویر می کشد . وفاداری بی چون و چرای برخی افراد به فرانک بسیار عمیق و جالب توجه میباشد و بدون عمیق شدن در آنها نمی توان ازشان گذر کرد . وفاداری و علاقه "داگ" به رئیس جمهور در شرایطی که پس از انتخاب فرانک وی را کنار گذاشته است و یا وفاداری "فردی" رستوران دار در اوج فقر و فلاکتی که فرانک مسبب آن بود، با یک جمله زیبا از وی به رمی -رئیس دفتر رئیس جمهور- که به طرفداری از فرانک ولی واقع گرایانه ، بیان می شود : " نمی تونی یک مار را بخاطر داشتن نیشش سرزنش کنی "
اوج سریال تحول نسبی کلرآندوود است که در میابد که سالهاست که به آنچه دوست دارد باشد تظاهر می کرده و نه آنچه بوده است و او صرفا عروسک بی ارزشی در دستان فرانک بوده که علاوه بر عامل موفقیت بلکه عامل حفظ وجهه عمومی همسرش نیز بوده است و مصداق این در صحنه ای بود که یک طرفدار انتخاباتی به کلر می گوید که به وی اعتماد دارد ولی اعتماد به فرانک غیر ممکن است . و در جای دیگری از سریال زمانیکه تام نویسنده مشهور ، فصل اول کتاب زندگی فرانک را به وی می دهد از کلر به عنوان عنصری" برابر" با فرانک نام می برد و فرانک را از برملا شدن این واقعیت به هراس می اندازد . علی رغم تمام نوسانات شخصیتی نقش ها ، کوین اسپیسی بازهم در بسیاری از لحظات دوست داشتنی و تصمیماتش نزد بیننده قابل توجیه متصور می شود !
سریال با بازی خوب بازیگرانش به خصوص کوین اسپیسی و رابین رایت چیزی برای بهترین سریال سال شدن کم ندارد و امیدوارم همه این سریال پرنکته را ببینند و لذت ببرند