اف ژورنال

مجله اینترنتی

اف ژورنال

مجله اینترنتی

مدیریت ، سینما ، هنر

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۳۱ مطلب توسط «علیرضا فرزانه» ثبت شده است

۳۰
فروردين
چندی قبل در یکی از شبکه های اجتماعی ویژه متخصصین سوالی مطرح و مورد بحث قرار گرفت :
آموزش نیروی انسانی یا جایگزینی طی استخدام نیروی کارآمد جدید !؟
آنچه در اینجا مینویسم نقطه نظر شخصی اینجانب بوده و صحت و درستی آن را بعهده مخاطبان محترمم میگذارم :
الف -اول اینکه تعریف نیروی کارآمد از نظر مدیران متفاوت است برخی کارفرماها نوع مدرک و محل اخذ مدرک را در اولویت قرار میدهند و برخی تجربه مفید کاری و سایرین هردو پارامتر را . ولی به نظر من نیروی کارآمد را باید با میزان " مهارت" سنجید . مهارتی که با تسلط بر تخصص تعریف می شود . 
ب- بدلیل ضعف نظام آموزش عالی در تربیت و افزایش مهارت ضمن تحصیل بجای تولید نیروی صرفا با دانش ؛ تربیت جای آموزش را در سازمانها میگیرد و نهایتا مهارت نیروی تربیت شده با " یادگیری در حد تسلط " سنجیده میشود و لذا آموزش نیروی ناکارآمد باید صرفا توسط نیروی ماهر انجام شود .
ج - با عنایت به موارد الف و ب نتیجه ای جز این حاصل نمی شود که طرح سوال کمی نسنجیده بنظر می رسد و در صورت مهارت سوال کننده هیچگاه یک یا چند نسخه واحد بدون مشاهدات بالینی هر سازمان یا شرکت پیشنهاد نمی شود و اصلا قابل تهیه نمی باشد و هر سازمانی راه حل های ترکیبی خود را نیازدارد و طرح اینگونه سوالات صرفا تئوریک بوده و ریشه در عدم مهارت سوال کنندگان و در عین حال دارا بودن دانش زیاد آنان میباشد . به امید اصلاح نظام آموزشی و تربیت نیروی ماهر در کشور بجای نیروی صرفا تحصیل کرده . ninigram
۲۸
فروردين


سالهاست که فرهنگ و روحیه انتقاد پذیری در ایران در میان درصد قابل توجهی از  قشر متخصص و فرهیخته در حال میل به سمت صفر میباشد و از دلایل اصلی آن میتوان به کمبود احترام جهانی طی 30 و اندی سال گذشته اشاره کرد که البته به واسطه قطع ارتباط ایران با دنیا صورت گرفته است و این قطع ارتباط منجر به ارضا ناپذیری قشر متخصص طی فقدان توجه و تحسین های جهانی گردیدکه از لحاظ روحی تا حدی موجه جلوه میکند . ماحصل عدم ارتباط جهانی تندخویی ؛ افسردگی و پرخاشگری ؛ طنز ناپذیری ، ظرفیت پایین و نقد ناپذیری و سایر ناهنجاری های روحی اجتناب ناپذیر میباشد .قطعا اگر روح و روان انسان از خود رضایت داشته باشد اینگونه مسائل را بخوبی برمیتابد و بدون تامل از آن میگذرد . با توجه به موارد مذکور میتوان به قشر پزشکان محترم نیز تاحدودی حق داد زیرا آنها نیز در این دایره قرار گرفته اند .
ninigram
۱۵
فروردين

داستان افسار گسیختگی  هوش سیاسی  تا مرز رسیدن به  بی مرزی


سریال روایتگر بی حد و مرز بودن خواسته های بسیاری از سیاستمداران است که از کاخ سفید به عنوان سمبل یا مصداق این افسارگسیختگی استفاده کرده است . بازی کوین اسپیسی در نقش "فرانسیس آندروود" جای هیچ شکی برای داشتن استحقاق وی در گرفتن جایزه گلدن گلوب 2015 نمیگذارد و شایستگی وی درربودن عنوان "بهترین بازیگرنقش اول مرد" در همه جا و زمان های سریال به چشم میخورد .جذابیت داستان و سناریو هر دو فصل سریال کاملا تحت تاثیر بازی اسپیسی قراردارد و در طی بیست و شش قسمت هر از گاهی که گسستگی و عدم یکپارچگی سریال و ریتم آن به سبب دخیل بودن کارگردانان متعدد در اپیزود های مختلف به چشم میخورد ؛  اسپیسی به کمک آن کمبودها آمده و سریال را بخوبی در می آورد . در سریال هیچ سیاستمدار و یا پرسنلی در کاخ سفید را نمی بینید که منافع کشور آمریکا را به منافع شخصی اش ترجیح دهد و این جاه طلبی ها و توجه به میل شخصی تا حد راننده شخصی معاون اول رئیس جمهور ؛ به زیبایی به تصویر کشیده شده است . این سریال  که محصول 2014-2013 میباشد بابازی های درخشان Kate Mara, Robin Wright در نشان دادن مستقیم  میهن پرستی نقطه مقابل سریال خوش ساخت " یگان Unit "  قرار می گیرد که فرهنگ میهن پرستی را در تمام فصول خود رعایت نموده و مستقیما ترویج مینماید  ولی سریال خانه پوشالی از طریق ایجاد احساس انزجار از سیاستمداران در این سریال نهایتا و به طور غیر مستقیم به میهن دوستی میپردازد.

۰۸
فروردين


از دیشب تاکنون بیشتر رسانه ها را مرور کردم . اکثر بالای مطالب , سوگنامه و افسوسنامه رفتن کارلوس کی روش بود . البته اون گروه معدود کارشناسان و اهالی فوتبال همیشه مخالف لی لی پوتی ،همانند اونی که به زمین خورد و تا خونه اش سینه خیزرفت ، همچنان ساز و دف مخالف میزدند و خواهند زد . ولی موضوع و همچنین مخاطب این یادداشت نود و هشت درصد مابقی است :

سوال مهم : چرا افسوس ؟!

چرااین اکثریت سوگوار ،  مسئولین ورزشی کشور را در حفظ تناسب اندام مدیریت ورزش حمایت نمی کنند و حداقل درجهت درک آنان تلاش نمی کنند !؟ مگر غیر از این است که  در کویر داشتن گلخانه تغییری در کویر بودن ایجاد نمیکند که میگوییم افسوس ؟

چرا از منظر مسئولین ورزش به کارلوس کی روش و امثال وی نگاه نمی کنیم ؟ کی روشی که به اندازه فوتبال ، مدیریت را میداند و در آن تسلط کافی و مهارت حرفه ای دارد .

۲۹
اسفند

چندی پیش به موردی مدیریتی در فوتبال بخش خصوصی مان برخورد کردم که از آن زمان تاکنون من را نسبت به مدیریت فوتبال ایران حساستر کرد و این یادداشت ماحصل بخشی از نتایج مشاهدات و مطالعاتم از آن روز تا این لحظه میباشد :

این سوال برای من مطرح بودکه در ایران نحوه ارتباط اقتصاد و فوتبال از کدام قاره ها یا کشور های واقع در آن قاره ها الگو برداری شده و یا اصولا سامانه مشخص ارتباطی بین اقتصاد و فوتبال در ایران وجود دارد یا هر آنچه میبینیم بیشتر برخورد ها و تصادفات اجباری فوتبال و اقتصاد در رودخانه ای متلاطم است تا یک سیستم قانونمند و مدون ؟

قبل از اینکه تحقیق و مطالعه ای داشته باشم که درصد بالای باشگاههای فوتبال ایران در دست چه کسانی است ، در خصوص مدیریت باشگاهها درچند قطب فوتبال جهان مطالعه ای انجام دادم و پس از آن اهمیت این سوال که "باشگاهها توسط چه کسانی اداره میشود"نسبت به این موضوع که "باشگاهها باچه سیستم ها و مهارت هایی مدیریت میشود" کمرنگ  و بی اهمیت تر شد . اگرچه تا حدودی مالکیت و اداره باشگاههای ایران با کشور ایتالیا از این جنبه که مالک و رئیس باشگاه هر دو یکنفر بوده و حرف اول و آخر را وی خواهد زد و با هر میزان مشورت بازهم تصمیم گیرنده نهایی خواهد بود ؛ شباهت هایی دارد ولی در عین حال این نکته قابل تامل است که باشگاهها در کشور ایتالیا هرچقدر هم مولد درآمد باشند ؛ پوشش هزینه ها ارتباط مستقیمی با آن درآمدها نداشته و از محل یک زنجیره کسب کار ( همانند هلدینگ ) که آن باشگاه نیز جزو آن میباشد ؛ مصارف و مخارجش جبران میشود . فوتبال آلمان نیز عمدتا بر محور بازیکنان و ستاره های بازنشسته که پس از پایان عمر فوتبال حرفه ای شان دوره های مدیریت ورزش میبینند اداره میشود و اگرچه این مورد یک ریشه فرهنگی در کشور آلمان دارد که آنهم فرهنگ قدردانی از افتخارآفرینان و زحمت کشان کشورشان میباشد، ولی علی ایحال مدیریت به معنای واقعی یعنی تفکیک و تفویض سازماندهی ، برنامه ریزی و نظارت در این کشور و خصوصا باشگاههای آن به نحو بسیار اصولی و مطلوب انجام می شود و به اصطلاح صف از ستاد در فوتبال آلمان کاملا جداست و همچنین مدیریت فنی در آنجا یک پست کلیدی محسوب میگردد

۲۶
اسفند



چند قسمتی از فصل اول سریال لیست سیاه اثر  Jon Bokenkamp ، با بازی James Spader  و Megan Boone ،  محصول 14-2013  را دیدم . با دیدن همین چند قسمت هم میشد فهمید که کلیشه های رایج فیلم و سریال های ضد تروریستی مانند سریالهای The Unit ,Homeland ,….. از همه جای فیلم فوران میکرد :


  • پلیس آسیب پذیر که خیلی وقت ها قوانین را زیر پا میگذارد

  • خائن درون سازمان ضد تروریست

  • یک همکار که چوب لای چرخ میگذارد

  • یک متخصص رایانه که فقط با رایانه اش به فضا سفر نمیکند  وگرنه همه کار میکند ...

  • رئیسی که اول اعتماد نمی کند و بعد .....

  • شخصیت مرموز داستان

  • حوادث جمعی

  • تروریست های افراطی از همه فرقه

    و ........

    با وجود همه این کلیشه ها سریال از همان اپیزود اول جذاب بود !

۲۶
اسفند



شماره دویست و چهل و هشت دنیای تصویر را هم گرفتم .درحال مطالعه آن بودم که فکری که هر مرتبه و در زمان خواندن این مجله در وجودم و فکرم زمزمه کنان می آمد؛ بازهم به سراغم آمد . وقتی مرورش کردم تصمیم گرفتم اینبار آن را بنویسم و با دیگران این تفکر و البته نظر شخصی ام را به اشتراک بگذارم . همیشه این سوال را از خودم میپرسیدم که چرا ما ایرانی ها تو اعتماد به نفس سرامد همه دنیا هستیم ولی همینکه نوبت به عمل کردن فرا میرسد ، هر چیزی که خلق میکنیم به واحد مسافت ، کیلومترها و به واحد زمان ، سالها با استاندارد های جهانی فاصله دارد ؟!.......ولی دنیای تصویر و سالها انتشار آن خود را از این فرمول کاملا جدا کرد :

۲۴
اسفند

سریال هملاک گراو Heklock Grove

فصل اول سریال هملاک گراو محصول سال 2013 شبکه نتفلیکس Netflix  را دیدم که پس از ساخت سریال درام سیاسی "خانه پوشالی " از سوی شبکه فوق جالب توجه بود .لازم به تاکید میدانم که بنده صرفا نظر خودم را در این پست عرض میکنم و این احتمالا متفاوت و جدا از هرگونه تحلیل و نقد اساتید فن میباشد .

به نظر من این سریال را بیشتر در گروه سریال های درام مرموز میتوان قرارداد و وجه ترسناک آن از دو وجه دیگر عنوان شده بسیار کمرنگ تر میباشد . این سریال از یک سوژه تکراری ؛ ایده ای قابل قبول برای ایجاد یک خط داستانی ساده ولی متکی بر شخصیت های مرموز و پرداز‌ش آنها استفاده کرده است و داستان از پیچیده شدن تدریجی شخصیت ها بجای شفاف سازی آنان به همراه فضای سیاه و تیره داستان استفاده کرده تا حداقل کشش و جذابیت های ویژه سریال ها را برای پیگیر شدن بیننده تلویزیونی بوجود آورد .

۲۳
اسفند

این وبلاگ مشتمل بر یادداشتهای روزانه من در خصوص نقطه نظرات و نکات مورد علاقه ام در مباحث مختلف میباشد . سینما ؛ و نکات کاربردی در خصوص مهارت های کسب و کار و مدیریت اگرچه به ظاهر سنخیتی با یکدیگر ندارند ولی بدلیل علاقه شخصی ام ؛ دو بخش اصلی وبلاگ مرا تشکیل میدهند . امیدوارم مشوق من برای توسعه و تکمیل بخش های مختلف وبلاگ ؛ نظرات خوانندگان محترم باشد .


۲۳
اسفند

در این بخش به موارد مهم و کاربردی در خصوص مهارت های مدیریت و کسب کار در شرکتها و سازمانها بر اساس تجربه 25ساله کاری خودم در شرکتها و سازمانها خواهم پرداخت . نظرات شخصی من بر مبنای تجربه ام خواهم بود ولی نکات ذکر شده بر اساس منابع من در طی مطالعه و تحقیقاتم  میباشد و امیدوارم جهت استفاده قابل تا حدودی اتکا باشد که البته بدون دانش و نظرات دوستان خالی از اشکال نخواهد بود .